رمان «حریر» به چاپ دوم رسید
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۴۶۲۵۱
به گزارش خبرگزاری مهر، رمان «حریر» نوشته فاطمه سلطانی بهتازگی توسط انتشارات کتابستان معرفت به چاپ دوم رسیده است.
اینکتاب داستان قهرمانهای معمولی است. یک دختر نوجوان روستایی، درست روز عقدش دزدیده میشود و اگر نبود رشادت برادر و شوهرو بقیه اهالی روستا، معلوم نبود ممد بغدادی چه بلایی سر دختر مظلوم روستای سر آبله میآورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
داستان از روستای کوچک سرآبله قم شروع میشود اما برای حریر تا کاخ شاهی ادامه پیدا میکند. همین جاست که آن تلخی داستان، از لابهلای جملهها و کلمهها بیرون میزند و به ذهن خواننده داستان میرود. اینکه آدم در کاخ سلطنتی کار کند، جایی که همه آرزویش را دارند اما احساس بدبختی بچسبد به گلوی آدم و او را رها نکند.
داستان حریر، داستان پررنجی است که به وقتش اشک آدم را هم درمیآورد. نه فقط از اینکه یک دختر ساده و بیآلایش روستایی را بهخاطر هوسهای یک قزاق رضاخانی دزدیدهاند از اینکه میبیند آن زمان چگونه دین مردم که از جانشان برایشان عزیزتر بوده است بهخاطر ذوقمرگی و کورشدگی چند نفر فرنگ رفته که از بد روزگار و خوششانسی خودشان، امور مهم مملکت دستشان افتاده است، به تاراج میرود.
حریر، با داستان خوشپرداختش، با ریتم و ضرباهنگ خوبی که دارد، با توصیفات جاندار و زیبا و دقیقی که از آن روزگار کرده است، دست ما را میگیرد و به دل تاریخ میبرد. گویی خودمان آنجا نشستهایم و جزئی از صحنه تاریخ هستیم.
وقتی به نقاط حساس داستان میرسیم، ذهنمان را درگیر میکند و از خود میپرسیم یعنی قدم بعدی قهرمان داستان چیست؟ حریر ما را با عمق ماجرای حجاب آشنا میکند و بهمان گوشزد میکند ماجرای کشف حجاب، فقط یک اتفاق ساده در تغییر پوشش ایرانیان مسلمان در آغاز قرن بیستم نبود بلکه یک نگرش بود که میخواست از حجاب و پوشش شروع کند و بعد قدمهای بعدی را بردارد.
چاپ دوم اینکتاب با ۲۱۲ صفحه و قیمت ۸۵ هزار تومان روانه بازار نشر شده است.
کد خبر 5648498 زینب رازدشت تازکندمنبع: مهر
کلیدواژه: کشف حجاب فاطمه سلطانی معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تازه های نشر فرهنگسرای اندیشه ترجمه درگذشت چهره ها انتشارات سوره مهر موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران انقلاب اسلامی ایران فرهنگ عمومی دفاع مقدس مفتون امینی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۴۶۲۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید
این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز است. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز میشود، جشن نیمهشعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سردادهاند… در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیتهایی آشنا میکند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل میرسد و هنگامه عمل به شعارها میرسد، آن نمیکنند که میگفتند. رمان در فضایی مکاشفهگونه و بیزمان پیش میرود و مواجه همه آدمها را میبینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا» ی جوان.
شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدمها را با بهانههایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی میکند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمیکند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان میگذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفتهای انتظار را با شخصیتهای قصهاش برای مخاطب روایت نمیکند، بلکه به تصویر میکشد و نشانش میدهد… انسانهای مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.
نویسنده در پایان همه موشکافیها در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت میتپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش میآید…
خدیجه زمانیان یزدی